جستجوی مفهوم

بررسی بازنمایی حالات ذهنی و مناطق مغزی درگیر در آن حوزه ی است که جدیدا مورد توجه قرار گرفته است. (وجلی و همکاران 2001) مطالعات ساختارهای مغزی درگیر در بازنمایی حالات ذهنی سه گروه طبقه بندی را در اختیار ما قرار می دهد. نواحي مغزي درگير در بازنمايي حالات ذهني خود، نواحي مغزي درگير در بازنمايي حالات ذهني ديگران و نواحي مغزي مشترك در هردو بازنمايي.

نواحي مغزي درگير در بازنمايي حالات ذهني خود:

 نتايج مطالعات حاكي از این مطلب است كه نواحی در سيستم آهيانه اي خلفي نيمكره راست مغز بخصوص لوبول تحتاني قطعه آهيانه اي (IPL) وظیفه بازنمايي حالات ذهني خود فرد را در اختیار دارد. شواهدي این موضوع از مطالعات پایه های نوروفیزیولوژی در هنگام اسناد به حالت های ذهنی خود و انجام اعمال خود انگیخته  به دست امده است (براي مثال،وجلي و همكاران،2001).

نواحي مغزي درگير در بازنمايي حالات ذهني ديگران:

نتايج پژوهش هاي انجام گرفته در پريمات ها و انسان ها نشانگر آن است كه شيار فوقاني قشر گيجكاهي(STS ) مسؤل بازنمايي حالات ذهني ديگران است. شواهد حاكي آز آن  است كه سلول هاي اين ناحيه فقط در قبال محرك ها ديگران (مثلا صوت،حركات دست و صورت  ديگران)  و نه درقبال محرك هاي خود فرد واكنش نشان مي دهند (ارام و پرت،1997). همچنين نتايج برخي از پژوهش ها(براي مثال پويس و همكاران به نقل از ابواكل،2003) نشانگر آن است قسمت پشتي شيار فوقاني قطعه گيجگاهي در درك حركت دهان و نگاه خيره دخيل است. آنها ذكر كردند كه اين ناحيه از لحاظ عملكرد با نواحي فوقاني قطعه گيجگاهي كه مسؤل ادراك حركات بدن ودست ديگران است در ارتباط است. علاوه بر اين  شيار فوقاني قطعه گيجگاهي به طور انتخابي در قبال مشاهده اعمال هدفمند نظير حركات گرفتن اشيا با نيت قبلي(مثلا رسيدن، چنگ زدن ، نگه داشتن و پاره كردن ) پاسخ مي دهند اما درقبال اعمال بدون نيت واكنش نشان نمي دهد (پرت و همكاران،1989).در كل مي توان گفت كه توانايي هاي مذكور خصوصا در استنباط حالات ذهني ديگران و عموما در تعاملات اجتماعي مهم است.

نواحي مغزي مشترك درگير در هردو بازنمايي خود و ديگران:

به نظر ابواكل(2003) نواحي مغزي مشترك درگير در هردو بازنمايي خود و ديگران  عبارتند از :آميگدالا، شكنج قدامي سينگوليت ( ACG ) ،قشر فوق كاسه چشمي پيشاني (OFC  )، قشر مياني شكمي و پشتي پيش پيشاني ( v/d MPFC)، قشر پشتي جانبي پيشاني (ILFC ). اين نواحي را مي توان در دو گروه اصلي طبقه بندي كرد: گروه اول شامل ساختارهايي در سيستم ليمبيك- پاراليمبيك نظير آميگدالا، OFC، VMPFC، ACG و گروه دوم شامل ساختارهايي در قشر پيش پيشاني نظير D MPFC و ILFC.

آميگدالا حساس به جهت نگاه و ظهور هيجان در صورت ديگران است و بدعملكردي آن در بيماران اسكيزوفرن باعث ناتوانايي آنها در بازنمايي حالات هيجاني خود و ديگران مي شود. قشر فوق كاسه چشم پيشاني(OFC  ) و قشر مياني شكمي پيش پيشاني( VMPFC) در تنظيم و بازنمايي حالات  هيجاني- اجتماعي دخالت دارد. آسيب به هردو قشر فوق كاسه چشم پيشاني نيمكره چپ و راست باعث ضعف هم در درك رفتار اجتماعي مناسب و هم تاثير آن رفتار بر حالات ذهني ديگران مي شود. آسيب به هردو قشر مياني شكمي پيش پيشاني نيمكره چپ و راست( گرچه بيشتر به نيمكره راست ) باعث نقص در توانايي هاي نظريه ذهن خصوصا نقص در توانايي تشخيص فريب ديگران مي شود. شكنج سينگوليت قدامي نقش مهمي در توجه ، پردازش هيجاني و اسناد حالات ذهني به خود وديگران دارد و آسيب به آن باعث ناتوانايي فرد در اسناد حالات ذهني به خود وديگران مي شود. با توجه به مطالب فوق مي توان گفت كه نواحي ليمبيك و پارا ليمبيك نقش دوگانه درتنظيم بازنمايي حالات ذهني هيجاني- اجتماعي خود فرد وديگران دارد. اين نقش در بيماران اسكيزوفرن و اوتيسم بيشتر نمايان است به طوري كه اين بيماران نابهنجاري هاي شديدي در سيستم ليمبيك نشان مي دهند كه به نوبه خود باعث ضعف آنها در بيان و فهم صحيح نشانه هاي هيجاني و اجتماعي مي شود. اما در مورد ساختارهاي گروه دوم مي توان گفت كه قشر مياني پشتي پيش پيشاني و قشر پشتي جانبي پيشاني در اسناد حالات ذهني به خود وديگران دخالت دارند و آسيب به آنها باعث  نقص در نظريه ذهن افراد  مي شود. (ابواكل،2003).

مدل ارتباطي نواحي  مغزي درگير در نظريه ذهن:

ابواكل(2003) با بررسي قسمت هاي مختلف مغزي درگير در نظريه ذهن ، مدلي از شبكه نروبيولوژيك از نواحي دخيل درنظريه ذهن ارايه كرده است كه در شكل نشان داده شده است

در اين مدل نواحي پيش و پس شيار جانبي با همديگر ارتباط دوسويه دارند و نيز ارتباطاتي بين ساختارهاي ليمبيك و پاراليمبيك و نواحي پيش و پس شيار جانبي مغز وجود دارد. نقش نواحي مذكور در نظريه ذهن به قرار زير است:

1- بازنمايي حالات ذهني خود توسط لوبول تحتاني قطعه آهيانه اي صورت مي گيرد.

2- بازنمايي حالات ذهني ديگران توسط ناحيه شيار فوقاني قطعه گيجگاهي صورت مي گيرد.

3- حالات ذهني بازنمايي شده در اين نواحي براي تفسير و تنظيم هيجاني و اجتماعي به سيستم ليمبيك و پاراليمبيك فرستاده مي شود.

4- سپس اطلاعات پردازش شده براي پردازش كاربردي به نواحي قشر مياني پشتي پيش پيشاني و قشر پشتي جانبي پيشاني فرستاده مي شود(همان منبع).