ساختارگرا ها
ذهن به عنوان لوله آزمایش، که در آن واکنش های شیمیایی بین عناصر ذهنی به وقوع می پیوندد.
کارکردگرایی
ذهن را مطابق با اجزا و ساختارش مد نظر قرار نمیدهند، بلکه آن را مطابق با عملکرد و کارکردش وآنچه می تواند انجام دهد، می پندارند.
گشتالت
به دیدگاهی از ذهن برگشتند تا نمایی از ذهن را ببینند که شامل اجزای متفاوتی است. آنها تاکیید می کنند که ذهن ترکیب و ارتباط بین اجزای آن است و کلیتی نوین و البته مهم از آن سر بر خواهد آورد.
روانکاوی
ذهن را به عنوان جمعی از پدیده های در حال کشمکش درک می کنند.
رفتار گرایی
ذهن را به عنوان وسیله ای می بیند که محرک را به شکل رفتار در می آورد.
روان شناسی شناختی
روان شناسان شناختی تاکیدشان بر مطالعه ی عملکردهای ذهنی درونی با اصطلاحاتی مثل بازنمایی و محاسبه است. آنها معتقد هستند که ذهن را شبیه یک رایانه می توان با مقوله ی پردازش اطلاعات فهمید.
این رویکرد قادر است پدیده هایی مانند اکتساب زبان را بهتر شرح دهد.
ایده جدانشدنی در رویکرد شناختی، ایده مدولاریتی ( پیمانه ای ) است. مدول ها واحدهای ذهنی هستند که از نظر عملکردی مستقل اند. هر مدول ورودی هایی را از دیگر مدول ها دریافت می کند، یک پردازش خاص را روی آن انجام می دهد و نتایج پردازش را به مدول های دیگر منتقل می کند. تاثیر رویکرد مدولار در استفاده از مدل های پردازش یا نمودارهای جریان اطلاعات کاملا دیده می شود. این تصاویر یا نمودارها یک فعالیت ذهنی را از طریق استفاده از کادرها و فلش ها نمایش می دهند، به این صورت که کادرها تصویر مدول هستند و فلش ها جریان اطلاعات را در میان آن ها نشان می دهند. تکنیک های مورد استفاده در این رویکرد روش های تجربی و مدل سازی محاسباتی است.
نکته : این نوع استفاده از مدل سازی و مقایسه ی آن با اطلاعات تجربیات انسانی از ویژگی های منحصر به فرد روان شناسی شناختی و همین طور رویکردهای شبکه ای و هوش مصنوعی است.