جستجوی مفهوم

حوزه ای از فلسفه که به مسائل مربوط به ذهن می پردازد، مانند ذهن و بدن، حیث التفاتی، آگاهی، علیت ذهنی ، شخصی بودن، جبر و اختیار ( اراده آزاد ) و ….

فلسفه ذهن با معرفت شناسی و مابعد الطبیعه همپوشانی دارد و با فلسفه روان شناسی همجوار است. این حوزه از فلسفه با بسیاری از دیگر حوزه های فلسفه مانند فلسفه زبان و … ارتباط نزدیکی دارد. کتاب ها و مباحث موجود در این حوزه بیشتر با مسئله ذهن و بدن آغاز می کنند.

آیا ذهن فیزیکی است یا این که غیر فیریکی است ؟
اذهان چه جایگاهی در جهان واقعی دارند ؟
آیا ذهن می تواند در مغزها به وجود آید یا این ها می توانند به واسطه ی عملکرد پدیده های پیچیده ای مثل کامپیوتر هم نمایان شود ؟
آیا فعالیت ها ما می توانند به طور کامل شناخته شئند یا از قبل پیشگویی می شوند ؟ ( مسئله جبر و اختیار )
ما چگونه نسبت به امور دانش و آگاهی پیدا می کنیم ؟
آیا علم و دانش محصول یک موقعیت ژنتیکی است یا حاصل ارتباط هر کس با محیطش است ؟
آگاهی چیست ؟
آیا واقعا ما آگاه هستیم ؟
و ….

اختراع کردن ذهن

شعرهای حماسی هومر در قرن هشتم پیش از میلاد، جزو اولین کارهای مهم نوشتاری در اروپا است. ایلیاد، تسخیر ترویا را باز می گوید و ادویسه داستان بازگشت قهرمان ادوسیوس ( اولیس رومی ها ) را از ترویا به وطن شرح می دهد.
حیرت انگیز است که در این کارهای نوشتاری هرگز به آن چه ذهن نامیده می شود رجوع نمی شود. واژه های بکار برده شده توسط هومر عبارات ذهنی چون فکر کردن، تصمیم گرفتن، عقیده داشتن، شک کردن یا میل داشتن را شامل نمی شود. شخصیت های داستان ها هرگز برای انجام کاری تصمیم نمی گیرند. آنها دارای اراده آزاد نیستند. آنچه را که ما تعمق و اندیشیدن می نامیم؛ شخصیت های هومری، حرف زدن با اعضای بدن خویش یا گوش فرا دادن به آنها تلقی می کنند : به قلبم گفتم یا قلبم به من گفت. احساسات و هیجانات نیز به اعضای بدن نسبت داده می شود. احساسات همیشه در بخشی از بده، اغلب در اعضای میانی قرار گرفته است. تنفس ناگهانی و عمیق و ضربان قلب یا گریه کردن، با احساس یکی گرفته می شود.
ایلیاد و ادیسه، نسخه نوشتاری اشعاری است که توسط آوازه خوان های بی سواد دوره گرد خوانده می شود و بازگو کننده عقاید و افکار فرهنگ شفاهی آنها بود.
در فرهنگ های شفاهی، افراد به طور دقیق قادر به تمیز بین اصل فکر و واژه هایی که آن فکر را منتقل می کنند، نیستند. گفتن عین اراده تلقی می شود. واژه های کلامی،الزام و تعهدی برای گوینده ایجاد نمی کنند زیرا پس از گفتن اثری باقی نمی گذارند؛ در حالی که گزارش های نوشتاری باقی می مانند و قابل استناد هستند و در هنگام فراغت می توان به آنها رجوع کرد. پایداری نمادهای نوشتاری بر روی صفحات، فرصتی ایجاد می کند که ایده های پشت آن واژه های نوشتاری نیز به طور مشخص تری بازنمایی شود. معانی تحت الفظی از معانی عمیق تر و منظور پشت آن تفکیک می شوند ( مثل جدایی متن قانون از روح قانون )
همراه با سواد آموزی و ترویج فرهنگ نوشتاری، جهان ذهن و عمل از هم جدا شده و هر کدام جایگاهی خاص پیدا می کنند. جهانی که در آن دیدنی های بیرون دیده می شوند و شنیدنی ها، شنیده می شوند و گفتنی ها گفته می شوند، دنیای گفتار و عمل است. جهانی دیگر که از اولی جدا شود، جهان ذهنیت است که شامل افکار، مقاصد و امیال انسانی است. درست به همان صورت که گفتار و اعمال به جهان فیزیکی و بیرونی تعلق دارند؛ دانش آموختگان یونانی در دوران افلاطون و ارسطو برای افکار، مقاصد و امیال درونی، فضایی مجازی قایل شدند تا بتوانند برای این بخش از فعالیت رفتاری منزلگاهی جدا گانه در نظر بگیرند. این فضای مجازی استعاری، نام های مختلفی چون روح یا روان و سپس ذهن پیدا کرد. (منبع: مغز و ذهن قدم اول ناشر پردیس دانش)